کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



ذکر مصائب اهل بیت علیهم السلام در کوفه

شاعر : علی اکبر لطیفیان     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن     قالب شعر : غزل    

کـسـی نـداد؛ جـواب ســلام‌هـایـش را            شروع کرده به خـطـبه قیام‌هـایـش را

تـمام مـردم نـامـرد خـویش را کـوفـه            به کوچه ریخـته حـتی غـلام‌هایش را


مسیـر تـنگ، مکـافـات رد شدن دارد            خـدا به خـیـر کـنـد ازدحـام‌هـایـش را

ز کوچه رد شد و گیرم کسی نگاه نکرد            ولی چه کـار کـند پـشت بـام‌هایش را

یکی‌ست نیزه‌نشین و یکی‌ست ناقه‌نشین            بـبـین چگـونه می‌آرنـد امـام‌هـایش را

به این سه ساله بچسبد؛ سکینه می‌افتد            مــراقـبـت کـنـد آخــر کـدام‌هـایـش را

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما  پیشنهاد می‌کنیم به منظور انطباق مطالب با روایات مستند و معتبر و انتقال بهتر معنای شعر، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ لازم به ذکر است که موضوع جشن،  بی احترامی و ... در شام بوده نه در کوفه و براساس کتب معتبر تاریخی همچون: الفتوح ج ۵ ص ۱۲۱؛ أمالی مفید ج ۳۸ ص ۳۶۷؛ اللهوف ص ۱۳۰؛ مناقب آل ابیطالب ج ۴ ص ۱۱۶؛ مَقْتَل خوارزمی ج ۲ ص ۴۶؛ مُثیرُالأحْزان ص ۲۰۹؛ جلاءالعیون ص ۵۹۳؛ بحارالأنوار ج۴۵ صص ۱۰۹و ۱۶۴؛ منتهی‌الآمال ص ۴۸۵؛ قمقام ص ۵۱۶؛ نفس‌المهموم ص ۳۵۳؛ مقتل امام حسین ص ۲۲۳؛ مقتل مقرّم ص ۲۹۹؛ مقتل جامع ج ۲ ص ۴۳  و.... در شهر کوفه مردم پشیمان شده و گریه زاری می‌کردند، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین‌جا کلیک کنید.

کـسـی نـداد؛ جـواب ســلام‌هـایـش را            بـه احــتــرام نــبــردنـد نـام‌هـایـش را

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در شهر کوفه

شاعر : محمد حسین مدرسی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

کوفیان را که تو در کوفه تماشا کردی            خطبه‌ها خواندی و الحق که تو غوغا کردی

همه گـفتن که حیدر به میان آمده است            دشـمـنان پـدرت را همه رسـوا کـردی


گفتی از حیله و نیرنگ همه کـوردلان            و تو حق را به همان معرکه افشا کردی

لـرزه‌هـا بر بـدن غـاطـبـۀ شـهـر افـتاد            کوفه را صحنه‌ای از محشر کبری کردی

با همان خطبه عجب جنگ نمایان کردی            کـمر هرچه حـرامی تو ز قـد تا کردی

جلوی چشم همه خـنده به رویت کردند            تو به چشم اسرا اشک خود اخفا کردی

کوفیان گریه‌کنان نـادم و شرمنده شدند            مثل یک شیر عرب ولـوله برپا کردی

کمرت خم شد از آن اوج مصیبت بانو            یادی از مادر خود حضرت زهرا کردی

کـوفـه یـادآور مـظـلـومـیت حـیـدر بود            یـاد مظـلـومیت و غـربت مـولا کـردی

من نگویم که چه بر قاری قرآن کردند            ناله و لعن خودت را تو به اعدا کردی

و دریغا که در این کوفه دگر سقا نیست            که تو او را ز حـرم راهی دریا کردی

آخر قـصه تو با غـصۀ خود فهـمـاندی            صبر بر حادثه را بر همه معـنا کردی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد؛ موضوع جشن، شادی، رقصیدن و ... در شام بوده نه در کوفه و براساس کتب معتبر تاریخی همچون: الفتوح ج ۵ ص ۱۲۱؛ أمالی مفید ج ۳۸ ص ۳۶۷؛ اللهوف ص ۱۳۰؛ مناقب آل ابیطالب ج ۴ ص ۱۱۶؛ مَقْتَل خوارزمی ج ۲ ص ۴۶؛ مُثیرُالأحْزان ص ۲۰۹؛ جلاءالعیون ص ۵۹۳؛ بحارالأنوار ج۴۵ صص ۱۰۹و ۱۶۴؛ منتهی‌الآمال ص ۴۸۵؛ قمقام ص ۵۱۶؛ نفس‌المهموم ص ۳۵۳؛ مقتل امام حسین ص ۲۲۳؛ مقتل مقرّم ص ۲۹۹؛ مقتل جامع ج ۲ ص ۴۳  و.... در شهر کوفه مردم پشیمان شده و گریه زاری می‌کردند، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین‌جا کلیک کنید

کـوفـیان خـنده‌کـنان هلهـلـه بـرپا کردن            مثل یک شیر عرب ولـوله برپا کردی

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با برادر در کوفه

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

مـقـابـل تو نـشـسـتـم هـلال نـیـمـۀ مـن            به حال من نظرى، نظـرة الرحیمۀ من

ز بی‌قرارى خواهر، سه روز می‌گذرد            از آن دو بوسه آخر سه روز می‌گذرد


دلـم شـكـست تو را روى نـیـزه‌ها دیدم            سه روز می‌گـذرد كه تو را نبـوسـیـدم

زمانه بر دل زینب چقـدر تنگ گرفت            محل بوسه من را چگونه سنگ گرفت؟

همان دو آیه كه خواندى دل مرا خوش كرد            ولى به روى دهان تو سنگ جا خوش كرد

تـو از بـلـنـدى نـیـزه كجـا نـیـفـتـادى؟!            بـه روى دامـن زیـنب چـرا نـیـفـتـادى

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در کوفه

شاعر : ناشناس نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

بار سنگین فراق عشق، پیرت کرده است            صبرت ای روح بصیرت! بی‌نظیرت کرده است

مثـل دریـا بودی اما در مسـیر این سـفر            گریه‌ها بر رأس روی نی کویرت کرده است


در مـیـان وام‌داران ســقـیـفـه  بــاز هــم            خطبه‌هایت ترجمانی از غدیرت کرده است

آه ای سرو سرافرازی که حق در کربلا            همره رأس بریده؛ چون مجیرت کرده است

چیست رمز رؤیت ألّا جمیلای تو؛ چیست؟            رمز زیبایی که دنیا را اسیرت کرده است؟

تشنگی را بُرده‌ای از خاطرت زیرا که؛ آه            اشکهای کودکان از آب سیرت کرده است

نیـنوا با دردهـایش سخت بر زینب نبود            «کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود»

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع دوم بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

مثـل دریـا بودی اما در مسـیر این سـفر            تابش خورشید روی نی کویرت کرده است

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی تغییر داده شد زیر ا حضرت زینب هیچ گاه سر به زیر نشد بلکه سربلند در این امتحان الهی بود

آه ای سـرو سرافـرازی که روی نیزه‌ها            رقص رأس سربلندی سر به زیرت کرده است

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در کوفه

شاعر : مهدی رحیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

خـیزران آمد و بر مهـبط یارب زده شد            تـازیـانـه عـوض گـفـتـن یـا اَب زده شد

اُسکتوا ضربه شد و بر دهن دشمن خورد            مثل آن ضربه که یک روز به مرحب زده شد


روز و شب زینب کبری به اسیری چون رفت            روز از روز بدش آمد و شب، شب زده شد

جـای لـیـلا و ربـاب و هـمـۀ اهـل حـرم            دم به دم عـمـۀ سـادات مـرتـب زده شـد

صـاف بـود آیــنـه‌اش آه ولـی در کـوفـه            داغ بـر آیـنـه از جـنـس مُحـدَّب زده شد

شـد کـبـودی اثـراتـش دو بـرابـر زیـرا؛            ضربه‌ها بیشترش در وسط شب زده شد

زینب آن لحظه به پا خاست و از پا افتاد            خیزران چونکه به پاخاست و بر لب زده شد

آسـمان بـار غـم روضۀ سـر را نـکـشید            قـرعـۀ فـال بـه نـام منِ زیـنـب زده شـد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر تغییر داده شد؛ موضوع سنگ جشن و شادی خندیدن و ... در شام بود نه در کوفه و براساس کتب معتبر تاریخی همچون: الفتوح ج ۵ ص ۱۲۱؛ أمالی مفید ج ۳۸ ص ۳۶۷؛ اللهوف ص ۱۳۰؛ مناقب آل ابیطالب ج ۴ ص ۱۱۶؛ مَقْتَل خوارزمی ج ۲ ص ۴۶؛ مُثیرُالأحْزان ص ۲۰۹؛ جلاءالعیون ص ۵۹۳؛ بحارالأنوار ج۴۵ صص ۱۰۹و ۱۶۴؛ منتهی‌الآمال ص ۴۸۵؛ قمقام ص ۵۱۶؛ نفس‌المهموم ص ۳۵۳؛ مقتل امام حسین ص ۲۲۳؛ مقتل مقرّم ص ۲۹۹؛ مقتل جامع ج ۲ ص ۴۳  و.... در شهر کوفه مردم پشیمان شده و گریه زاری می‌کردند، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین‌جا کلیک کنید.

صـاف بـود آیــنـه‌اش آه ولـی در کـوفـه            سنگ بر آیـنه از جـنس مُحـدَّب زده شد

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در کوفه

شاعر : نفیسه سادات موسوی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

پس از حسین، جهان بر سرش خراب شده            برای حـفـظ حـرم، زینب انتخـاب شده

ز عصر روز دهم در وداع جانسوزش            به خون تشنه‌لبی، معجرش خضاب شده


کسی که داغ دو فـرزند بر جگـر دارد            نـشـسـته سـنگ صبـورِ دلِ ربـاب شده

چه رفـته بـر دل زینب، کسی نـمی‌داند            دمی کـه وارد مـهـمـانـیِ شــراب شـده

اگرچه خطبه خودش خوانده بود اما شهر            پُـر از صـدای رسـای ابـوتــراب شـده

هـزار مـرتـبه تا روز آخِـرَت، نـفـرین            به شام و بـزم می و کوفۀ خـراب شده

به صبر عمۀ سادات، شیعه مدیون است            که شرح کرب‌و‌بلا، مانده و کتاب شده

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن موضوع بوسیدن رگ های بریده تغییر داده شد.

نشاند بوسه به حلق بریده، از آن روو            به خون تشنه‌لبی، معجرش خضاب شده

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهز برادر در کوفه

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی

می‌روی نـیـزه‌نـشـیـنم کمی آهسته برو            تا تو را سـیـر بـبـیـنم کمی آهـسته برو

از رد بـوسۀ من نـیـزه‌نـشـین‌ت کـردند            اسب‌ها رد شده و نقـش زمـینت کـردند


من اسـیر تو شدم مهـر تو در سر دارم            لحظه‌ای نیست که چشم از سر تو بردارم

همه شب سر زده، خورشید شدی تابیدی            روی نی دور سر قـافـله می‌چـرخـیدی

من و یک قافله کودک، همه سیلی خورده            خواهـرت آیـنـۀ تـوست، اگـر پـژمـرده

جان نمانـده‌ست حسینم به تنم اما حیف            تا حد مـرگ سـپـر شد بـدنـم اما حـیف

صورت کودک تو سوخت، خجالت زده‌ام            ضربه او را به زمین دوخت، خجالت زده‌ام

خنده‌ای مست به دنبال عذاب آمده است            باز هم حرمله با کاسه‌ای آب آمده است

گله‌ای نیست از این زخم از این تنهایی            ما ندیـدیـم در این مـرحـله جز زیـبایی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد؛ موضوع سنگ جشن و شادی خندیدن و ... در شام بود نه در کوفه و براساس کتب معتبر تاریخی همچون: الفتوح ج ۵ ص ۱۲۱؛ أمالی مفید ج ۳۸ ص ۳۶۷؛ اللهوف ص ۱۳۰؛ مناقب آل ابیطالب ج ۴ ص ۱۱۶؛ مَقْتَل خوارزمی ج ۲ ص ۴۶؛ مُثیرُالأحْزان ص ۲۰۹؛ جلاءالعیون ص ۵۹۳؛ بحارالأنوار ج۴۵ صص ۱۰۹و ۱۶۴؛ منتهی‌الآمال ص ۴۸۵؛ قمقام ص ۵۱۶؛ نفس‌المهموم ص ۳۵۳؛ مقتل امام حسین ص ۲۲۳؛ مقتل مقرّم ص ۲۹۹؛ مقتل جامع ج ۲ ص ۴۳  و.... در شهر کوفه مردم پشیمان شده و گریه زاری می‌کردند، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین‌جا کلیک کنید. ضمن اینکه در منابع معتبر برای شهر شام هم جشن پایکوبی نقل کردهاند نه پرتاب سنگ و آتش و ...

از سر نی به من و قافله احسان کردی            صورتت را سپر سنگ نـوازان کردی

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در کوفه

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

کوفه را تسخیر کردم با نَفَس‌های علی            در منِ زینب تـجـلّی کـرده آوای عـلی

خطبه‌ای خواندم به لحنِ فاتحِ خیبر سپس            فتح کردم کوفه را با لحنِ گویای عـلی


زین اَب بودم شدم زینت برای دینِ حق            جمع کردم گوهرِ دین را ز دریای علی

کارِ من بیداری بیچارگـانِ کوفی است            ارث‌ها دارم خدا را شکر از نای علی

اسکتوا گفتم همه غرقِ سکوتِ غم شدند            یـافـتـم آمـوزه‌هـایم را ز لـب‌های عـلی

انتـقـامِ خـون سالارم را گرفـتم با کلام            زنده کردم مرده را هستم مسیحای علی

از ندامت شهر شد یک پارچه اندوه و درد            سر فـرود آورد کوفه پای گل‌های علی

عـالـمه” دادم لقب چارم ولّی شیعـیان            با عـقـیـله بودنم گـشتم مـصّـفای عـلـی

سرشکسته نیستم در محضرِ پاکِ حسین            خوار کردم خصم را من با مددهای علی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید.

سرشکسته نیستم در محضرِ پاکِ حسین            خـوار کردم خـصم را با مددهای علی

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در کوفه

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

واردِ کـوفـه شـدم با هـیـبـتی که داشـتم            یـادم آمـد از پـدر بـا عـزّتی که داشـتـم

روزگاری جایگاهی داشتم در بینِ شهر            واردِ کـوفـه شـدم با غـربـتی که داشـتم


دورِ من بودند عباس و حسین و مجتبی            حال وارد می‌شوم با صولتی که داشتم

قامـتم را هیچکـس تا قبلِ عـاشورا ندید            من اسـیـرِ دشـمنـم با عـفـتّـی که داشـتم

رقصِ نیزه می‌کند خولی به پیشِ چشمِ من            سوخـتم بدجـور با این حالـتی که داشتم

خطبه‌ای باید بخـوانم تا همه نادم شوند            خـطبه خواندم با تمامِ قـدرتی که داشتم

لحنِ من لحنِ علی شد صحبتم مثلِ علی            می‌روم از شهر با این رحمتی که داشتم

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل ایراد محتوایی تغییر داده شده و یا حذف شد، متاسفانه اشعار به گونه ای است که گویی نعوذ بالله دیگر آبرو یا عصمتی برای حضرت باقی نمانده است.

روزگاری آبـرویی داشتم در بـینِ شهر            واردِ کـوفـه شـدم با غـربـتی که داشـتم

جای عباس و حسین حالا سنان و حرمله            وای از نامحرمان! با عصمتی که داشتم

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد زیرا همانطور که در کتب منتهی الآمال ص ۴۸۳؛ اربعین الحسینیه ص ۲۳۳؛ تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۱۱؛  مقتل جامع ج۱ ص ۱۴۱، پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۳۰۴ و دیگر کتب معتبر آمده است سر به چوبۀ محمل زدن و مغایرت با روایت های معتبر است ؛ این قصه اوّلین بار در کتاب نورالعین منسوب به اسفراینی جعل شده است جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

می‌زنم سر را به چوبه سر شکستن واجب است            خون ز سر جاری شود با همّتی که داشتم

برداشتی آزاد از خطبۀ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در کوفه

شاعر : عبدالمحسن نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای اهـل کـوفه اشک شـما باد مـسـتدام            بـا ایـن خـیـانـتی که نـمـودیـد بـر امـام

نامـه نـوشـتـه‌اید بیا ای حـسـین و بعـد            شد کـشـتـنش برای شـما بـد ترین مقـام


نـیـزه سـوار شد سـر مـهـمان‌تان چـرا            این است رسم معرفت و مردی و مرام

از لحظه‌ای که اصغـر تـشنه شهید شد            دیگر نمانده خواهش و میلی به هر طعام

در گوش ماست نـالۀ (اُسقونیِ) حـسین            تـرجـیـح می‌دهـیم بـمـانـیـم تـشـنـه‌کـام

چـشـمی نـدیـده سایـۀ ما را ولی کـنون            هـسـتـیم در مـعـابر و در بیـن ازدحـام

با دست بـسته در به درِ کـوچه‌ها شدیم            بـر مـا نـمـوده‌ایـد جــفـا جـای احـتـرام

دیگـر هـمـیـشگی شده اشـک نـگـاه ما            داغ درون سـیـنـۀ مـا شـد عَـلَی الـدَّوام

دل‌های ماست زخمی یک نیم‌روز تلخ            با مـرگ، زخـم سـیـنۀ ما گـیرد الـتـیام

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

نامـه نـوشـتـه‌اید بیا ای حـسـین و بعـد            شد کـشـتـنش برای شـما بهـترین مقـام

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد

خرما و نان به آل علی از چه می‌دهید            نامـردمـان، تـصدّقِ بـر مـا بُـود حـرام

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در کوفه

شاعر : عادل حسین قربان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

یک‌تنه در کـربلا غوغا به راه انداخته            تـیغِ بُـرّان است، یا زینب نگـاه انداخته

با کلامش تیغِ حیدر را برون کرد از نیام            دشـمنـش تـسلیم گردیده، سـلاح انداخته


مرتضی انگار دارد خطبه‌خوانی می‌کند            منطقش یک دشت را در اشتباه انداخته

مثلِ طوفان خانۀ تزویر را ویران نمود            مثلِ شیـری لـرزه بر جانِ سپاه انداخته

یک نگاهِ اشکـبار انداخته بر خـیـمه‌گاه            یک نگـاهِ مضطرب بر قـتلگاه انداخته

جـانِ زینب از فـراقِ یـار بر لـب آمـده            در مصیبت چنگ بر رخسارِ ماه انداخته

: امتیاز

مدح و شهادت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : ناصر دودانگه نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

آنـان که مـاه را به سـر نـیـزه‌ها کـنند            بـر خـانـدان وحـی مـدارا کـجـا کـنند

عریان به خاک مانده عزیز ابوتراب            حـقـش نـبـود پـیـکـر او را رها کـنند


خوب است نیزه‌ها که شکستند در تنش            گـاهی نـظـر به مـعـرفت بـوریـا کنند

زشت است اینکه قافلۀ غرق نـور را            با آه و نـالـه هـمـسـفـر اشـقـیـا کـنـنـد

کـربـبلا شـروع غـم آل مصطـفـاست            آل یـزیـد بـا دل زیـنـب چـه‌هـا کـنـند

آورده‌اند تا که به دستان نحـس مست            با خـیـزران حـقوق لبش را ادا کـنـند

وقـتـش رسـیده با جـزع و ناله لااقـل            از زیر دست چوب لبـش را جدا کنند

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن مطالب تغییر داده شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح شده است موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اضغر صحت ندارد و تحریفی است این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

آنـان که مـاه را به سـر نـیـزه‌ها کـنند            آیا شود که رحم به شش ماهه‌ها کنند

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در کوفه ( ترجمه ای از خطبۀ حضرت)

شاعر : حسین رضائیان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

پای بر بال ملائک، گفت: ساکت کوفیان!            دخـتر شیرِ خـدایم؛ گوش بسـپارید: هان!

کوفیان من دُخت زهرا و عـلی‌ام، زیـنبم            سر بیاندازید پائـین! کـور باید چـشمـتان


چشم‌هاتان خشک از باران غم هرگز مباد            غـم بـبارد تا قـیامـت بر شـما از آسـمان

خوب می‌دانـید ما اولاد طاهـائـیم... نه؟            گریه‌هاتان از سرِ شرم است؛ آری ناکسان!

تیغ‌هـاتـان آبـرو نـگـذاشـتـه بـاقی ز جـا            جورتان باشد هم اینک بر سرِ نی‌ها عیان

جان فدای آن کسی که شد دوشنبه غرق خون            خیمه‌هایش گشت غارت، وای از این نامردمان

گرچه این غم روی دوشم طاقتم را تاق کرد            شکرِ حق اما که ما را داد توفـیق جـنان

کـربلا خون بود اما غـیر زیـبایی نـبـود            کربلا دیدار معشوق است و عاشق در میان

هر بلایی کز خـدا آید نشان رحـمتی‌ست            سست کی گردد از این رنج و محن ایمانمان؟

جمعیت مبهوت این بانو؛ نفس‌ها حبس شد            شد سکوت مرگ حاکم بر زمین و بر زمان

عشق تا روز قـیامت وامدار زینب است            عشق تا روز قیامت در مدار زینب است

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در کوفه

شاعر : محسن کاویانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

وقـتی بـرای عـشـق انگـشـتـر نمانده            یعـنی که عـباس و عـلی اکبر نمانده

حالا تـویی بـانـو نبـردت فـرق دارد            این بیـشۀ خـونین که بی‌حـیدر نمانده


با خطبه‌ات از جا بکن این قلعه را تا            قـوم یهـودی حس کند خـیـبـر نمانده

طوفان شد و پیچید بانگت بین مردم            آیـا کـسـی با آل پـیـغـمـبـر نـمـانـده؟

جای تعجب نیست بعد از خطبه‌هایت            دنـدان برای صورت یک سر نمانده

یک سر که روی آبـشار گـیـسوانش            جز لخته‌های خون و خاکستر نمانده

امّا تو دریا باش در دشـتی کـویـری            جـز تو برای دین دگـر یـاور نمـانده

حتّی اگر در ذهنتان هر روز و هر شب            جز خـاطـرات آن گـل پـرپـر نمـانده

هر شب شما در خواب هم می‌بینی انگار            چیزی به وصل حنجر و خنجر نمانده

حـالا تـویی بانو نـبـردت فـرق دارد            حالا که عـبـاس و عـلی اکـبر نمانـده

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر امام علیه‌السلام

شاعر : حسین ایمانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

هرچه دارم نذرِ تو اِی ثروت عالَمْ حسین            چند دِرهم خرج شد تا شد تنت دَرهم حسین

رفتی و بی‌تو شدم همراهِ نا مَحرم حسین            تازیانه شد جوابم هرکجا گفتم ... حسین


شد سـرم مثل سرِ تو قـاریِ نیـزه نشـین

از سرِنـیـزه سرِ بازار... زینب را ببـین

باز هم در کـوفـه‌ام تدریسِ قـرآن می‌کنم            خطبه‌ای می‌خوانم و دین را نمایان می‌کنم

آسمـان را مـیهـمانِ روضۀ نـان می‌کـنم            گـوشۀ ویـرانه را با آه.... مـیدان می‌کنم

کـوفـه و شــامِ بـلا مَـقـهــور آوایـم شـده

عـرش مـاتِ ما رأیتْ اِلا جـمـیلایـم شده

می‌کِـشم افـلاک را تا خاک پائین با دَمَم            بعدِ عـبّاسِ عـلی من حـاملِ این پـرچـمم

زن ولی مانندِ مادر با ولی‌اَم ... محکمم            کوهِ غـم هـستم اگر دشمن نمی‌بـیند غَـمم

جلوه‌ای از عالی وُ اعلایِ بدر و خیـبرم

وارثِ پیغـمبرم، من حـیدرم؛ من کـوثرم

من علمدارم ولی دستِ کبودی مانده است            اشکهای مشکِ چشمم عرش را لرزانده است

ذوالفقارِ خطبه‌هایم لشکری تارانده است            روی نِیْ آرامشم قرآن برایم خوانده است

کوفه را با خطبه ام تسخیر کردم یا حسین

گرچه از داغت نگر لبریز دردم یا حسین

یادِ رگهای بریده می‌کنم هر روز و شام            یادِ کـوفه، یادِ سنگ اَنـدازهای شهر شام

تـازیـانه خـورده‌ام جـای عـزیـزانم مـُدام            روضه‌ام شد کَعبِ نی؛ تشتِ طلا؛ بزمِ حرام

یادگارِ فـاطـمه شد قـدکـمان ... دلبـر بی

عمه جانت گفت یاصاحب زمان دیگر بیا

: امتیاز
نقد و بررسی

در بند چهارم این شعر بیت برگردان سروده نشده بود لذا برای رفع نقص بیت زیر اضافه شد.

کوفه را با خطبه ام تسخیر کردم یا حسین           گرچه از داغت نگر لبریز دردم یا حسین

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر تغییر داده شد؛ موضوع سنگ جشن و شادی خندیدن و ... در شام بود نه در کوفه و براساس کتب معتبر تاریخی همچون: الفتوح ج ۵ ص ۱۲۱؛ أمالی مفید ج ۳۸ ص ۳۶۷؛ اللهوف ص ۱۳۰؛ مناقب آل ابیطالب ج ۴ ص ۱۱۶؛ مَقْتَل خوارزمی ج ۲ ص ۴۶؛ مُثیرُالأحْزان ص ۲۰۹؛ جلاءالعیون ص ۵۹۳؛ بحارالأنوار ج۴۵ صص ۱۰۹و ۱۶۴؛ منتهی‌الآمال ص ۴۸۵؛ قمقام ص ۵۱۶؛ نفس‌المهموم ص ۳۵۳؛ مقتل امام حسین ص ۲۲۳؛ مقتل مقرّم ص ۲۹۹؛ مقتل جامع ج ۲ ص ۴۳  و.... در شهر کوفه مردم پشیمان شده و گریه زاری می‌کردند، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین‌جا کلیک کنید. ضمن اینکه در منابع معتبر برای شهر شام هم جشن پایکوبی نقل کردهاند نه پرتاب سنگ و آتش و ...

یادِ رگهای بریده می‌کنم هر روز و شام            یادِ کـوفه، یادِ سنگ اَنـدازهای روی بام

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر امام علیه‌السلام

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : چهارپاره

زیـبـا هـلال یک شـبه، ای سایـۀ سـرم            بـالا نـشـسـتـه‌ای مـرا مـی‌کـنـی نـگـاه

عـالـم هـمـه پـنـاه به نـام تـو مـی‌بـرنـد            حالا ببین که خواهـر تو گـشته بی‌پـناه


تو قرص ماه بودی و حالا شدی هلال            دیشب مگر چگونه شبت کرده‌ای سحر

روی تو سوخـتـه چـونان روی مـادرم            خاکـستر است لای همه گـیـسـوان سر

عمری سرم به سینه‌ات آرام می‌گرفت            حالا تو روی نیـزه و من بـین محـمـلم

هـر بار نیـزه‌دار، سرت چـرخ می‌دهد            با هر تکـانِ نـیـزه تکان می‌خـورد دلم

از بعد قـتـلگـاه که دیـدم به چـشم خـود            زخمی شده دو گونه تو در وضوی خاک

دامـن گـرفـته‌ام پـی رأس تـو هـر قـدم            تا که نیفتی از سر نیزه به روی خاک

: امتیاز

ترجمه ای از خطبۀ حضرت زینب سلام الله علیها در کوفه

شاعر : محمدجواد غفورزاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل مثنوی

مـن از نـواحـی «الـلـهُ نـور» مـی‌آیـم            مـن از زیـارت سـر در تـنـور می‌آیـم

مـن از مـشـاهـدهٔ مـسـجـدالـحـرام وفـا            من از طـواف حـریـم حـضـور می‌آیم


درون سیـنه‌ام، اشـراق وادی سیـناست            مـن از مـجـاورت کــوه طـور مـی‌آیـم

سفیر گـلـشن قـدسم، همای اوج شـرف            شکـسـته بـال و پر، اما صبـور می‌آیم

هـزار مـرتـبه نزدیک بود جـان بـدهم            اگــرچـه زنــده ز آفـــاق دور مـی‌آیــم

مسافـرم من و گـم کرده کـوکب اقـبال            نه شوق بدرقه دارم، نه شور استقـبال

ضـمـیر روشـنـم آئـیـنـهٔ فـریـبـایی‌ست            و نقش خاطر من آنچه هست، زیبایی‌ست

سـرود درد به احـوال خـسته می‌خوانم            نـماز نـافـلـه‌ام را، نـشـسـته می‌خـوانـم

ز بـاغ با خـود، عـطـر شکـوفه آوردم            پیام خـون و شرف را به کـوفه آوردم

سِپُرد کشتی صبرم، عنان به موج آن روز            صدای شیون مردم گرفت، اوج آن روز

چو لب گشودم و فرمان «اُسکُتوا» دادم            به شکوهِ پنجره بستم، به اشک رو دادم

به کوفه دشمن دیرین سپر به قهر افکند            سکوت، سایهٔ سنگین به روی شهر افکند

مـیـان آن هـمـه خـاکـسـتر فـرامـوشـی            صدای زنگ جرس‌ها، گرفت خاموشی

چو من به مردم پیمان‌شکن، سخن گفتم            صدا صدای علی بود، من سخن گـفـتم

هلا جماعت نـیـرنگ‌باز، گـریـه کـنید            چو شمع کُشته، بسوزید و باز گریه کنید

اگر به عرش برآید خروشِ خـشم شما            خداکـند نشود خشک، اشک چشم شما

شما که دامن حق را ز کف رها کردید            شما که رشتهٔ خود را دوباره وا کردید

شما که سـبـزهٔ روئـیـده روی مُـردابید            شما که دشمن بـیـداری و گران‌خوابید

شما ز چـشـمهٔ خـورشید دور می‌مانید            شـما بـه نـقــرهٔ آذیـن گـور مـی‌مـانـیـد

شـمـا که روبـروی داغ لالـه اِسـتـادیـد            چه تحفه‌ای پی فـردای خود فرستادید؟

شما که سست نهادید و زشت رفـتارید            به شعـله شعـلهٔ خـشـم خـدا گـرفـتـارید

عذاب و لعـنت جاوید مستحَقّ شماست            به‌جای خنده، بگریید، گریه حَقّ شماست

شما که سینه به نیرنگ و رنگ آلودید            شـما که دامن خود را به نـنگ آلـودید

دریغ، این شب حسرت سحر نمی‌گردد            به جـوی، آبـروی رفـتـه بـرنـمی‌گردد

به خون نشست دل از ظلم بی‌دریغ شما            شکست نخل نبوّت به دست و تیغ شما

شما که سیـد اهـل بـهـشت را کـشـتـیـد            چراغ صاعـقـهٔ سرنـوشت را کـشـتـید

گرفت پرده به رخ آفتاب و خم شد ماه            چو ریخت خونِ جگرگوشهٔ رسول الله

به جای سود ز سودای خود زیان بُردید            امید و عـاطـفه را نیـز از میان بـردید

شما که سکّهٔ ذلت به نامتان خورده‌ست            کجا شمیم وفا بر مشامتان خورده‌ست؟

شما که در چـمن وحی آتـش افـروزید            در آتـشی که بر افـروخـتـید می‌سوزید

چه ظلم‌ها که در آن دشتِ لاله‌گون کردید            چه نازنین جگری از رسول، خون کردید

چه غنچه‌ها که دل آزرده در حجاب شدند            به جـرم پرده‌نـشـینی ز شـرم آب شدند

از این مصیبت و غم آسمان نشست به خون            زمین محیط بلا شد، زمان نشست به خون

فضا اگر چه پر از ناله‌های زارِ شماست            شکـنجه‌های الـهی در انتـظار شماست

مصیبت از سرتان سایه کم نخواهد کرد            کسی به یاری‌تان، قد علم نخواهد کرد

شمـیم رحمت حق بر مشامـتان مَرِساد            و قـال عَـزَّوَ جَـل: رَبّـکُـم لَبِـالـمِـرصادِ

سخن رسید به اینجا که ماهِ من سَر زد            کـبـوتـر دلـم از شـوق دیـدنـش پـر زد

: امتیاز
نقد و بررسی

در روایات معتبر کتب تاریخ الامم والملوک ج ۵ ص ۴۵۵؛ الکامل فی‌التّاریخ ج ۱۱ ص ۱۹۲؛ مَقْتَل خوارزمی ج ۲ ص ۱۰۱؛ مُثیرُالأحْزان ص ۲۸۸؛ مَناقِبِ آلِ ابیطالب ج ۴ ص ۶۰؛ بحارالأنوار ج ۴۵ ص ۱۲۵؛  جلاءالعیون ص ۵۹۸؛ منتهی الآمال ۴۷۴؛ نفس المهموم ص ۵۱۷؛ مقتل جامع ج۲ ص ۳۴؛ مقتل امام حسین ۲۰۹؛ تصریح شده است که خولی سر را در کنج حیاط و در زیر تشتی قرار دادند، موضوع تنور خولی برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضة الشهدا تحریف شده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

مـن از نـواحـی «الـلـهُ نـور» مـی‌آیـم            مـن از زیـارت سـر در تـنـور می‌آیـم

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها هنگام ورود به کوفه

شاعر : اسماعیل تقوایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : مثنوی

سلام ای شهر کوفه شهر حـیدر            مـنـم بـنـت عـلی و بـنت کـوثـر
بـه کـوی و بـرزن تـو آشـنــایـم            زمـانـی بـوده در ایـنجـا سـرایـم


حـریم من در اینجا محـتـرم بود            سـرای زیـنـبی کـوی کـرم بـود
عــلـی بــابــای مـن آقــای امـت            زمانی کـرده در اینجا حکـومت
تو حق داری که نشـناسـیم کوفه            دلـیـلـش می‌کـنـم تـفـهـیـم کـوفـه
بـدان ایـن مـردم تـو بـی‌وفـایـنـد            به ظاهر حق پرست، از حق جدایند
حـسـین فـاطـمه دعـوت نمـودند            ولـی پـشـت و پـنــاه او نـبـودنـد
حـسیـنم ماند و خـیل دشـمـنانش            حـسـیـنم مـاند و جـمع کاروانش
زمـین کـربـلا مـحـشـر بـپـا شـد            جدال شـرک و اصحاب خدا شد
بپا شد جـنـگ خـونـین، نابـرابر            زما هفـتاد و دو، زانسوی لشگر
به عـاشـورا شدم غرق مصیبت            نصیبم شد غم و اندوه و حسرت
به ضرب تیغ کینِ مردمی پست            عزیزان خـودم را دادم از دست
ز گـلـهــای گــلـسـتــان خــدایـی            نـصـیـبـم شـد غم و درد جـدایی
لب تـشـنه حسـیـنم سـر بـریـدنـد            تن صد پاره‌اش در خون کشیدند
به یکـروزه شدم بی‌یـار و یـاور            مـیـان لـشـگـر خـصـم ستـمـگـر
جـدا سـر از تن جـیـش خـدا شد            سـر آلالـه‌هـا بــر نــیــزه‌هـا شـد
غروب روز عاشـورا و غـارت            جـسارت‌های دشـمـن با اسـارت
به یـکـروزه خـمـیـده قـامـتم شد            شـبـیـه پـیـر زالی صـورتـم شـد
کـنـون آورده‌انـد مـا را اسـیـری            به شهـری که علی کرده امیری
برایت کوفه این همواره ننگست            به قلب مردمان تو شرنگ است
شـریـک قـتـل گـل‌های بـتـولـیـد            به محـشـر شرمـساران رسولـید

: امتیاز

ورود کاروان اسرای اهل بیت به کوفه ( مدح و مرثیۀ حضرت زینب)

شاعر : مرتضی محمودپور نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مسدس

بازار کوفه از چه رو در ازدحام است            زخـم زبـان بر زخم کهـنه الـتـیـام است
بازار کوفه صف به صف استاده بودند            از بهر دیدار کدامین صف به بام است


یـک کـاروان از کـربـلا آمـد بـه زاری

پــژمـرده دیـدم گـلـشـن و بـاغ بـهـاری
یک زن شبیه هاجر و مریم، نه، زهراست            با دست بسته قـد خـمیده زار و تنهاست
در عـین تـنهـایی به متثـل کـوه محـکـم            این دخـتـر آزاده؛ دخـت شاه بطحـاست
آتـشـفــشـان قـهــر بـا خـصـم خــدا شـد

هـرچـه بلا دیـده به راه حـق رضـا شد
با هر نگاهش خصم را در لرزه انداخت            دین را دوباره با نگاه خویش می‌ساخت
هستی خود در راه هستی آفـرین باخت            در کورۀ صبر و رضا مردانه بگداخت
زینب یـگـانـه پـاکـبـاز عـشـق و ایـثـار

تـیغ زبانش گـشته بر دشـمن شـرر بار

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر مطهر برادر در کوفه

شاعر : محمدحسن بیات لو نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای که فـراز نـیـزه تو را آشـیـان شده            بنگر مرا که ناقـۀ عـریـان مکان شده

حـرفی که نه! اشاره‌ای حتی نمی‌کنی!            از آن زمان که هم سخنت خیزران شده


ازبسکه سنگ خورده‌ای ازدست کوفیان            خـون لخـته از کـنار لبانت روان شده

شهری که پایتخت علی بوده یک زمان            حــالا دگـر مـحــلـۀ نـامـردمــان شـده

ای همسفر! تو روی نی و من به زیر نی            از روی نی سرت به سرم سایبان شده

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد؛ موضوع سنگ جشن و شادی خندیدن و ... در شام بود نه در کوفه و براساس کتب معتبر تاریخی همچون: الفتوح ج ۵ ص ۱۲۱؛ أمالی مفید ج ۳۸ ص ۳۶۷؛ اللهوف ص ۱۳۰؛ مناقب آل ابیطالب ج ۴ ص ۱۱۶؛ مَقْتَل خوارزمی ج ۲ ص ۴۶؛ مُثیرُالأحْزان ص ۲۰۹؛ جلاءالعیون ص ۵۹۳؛ بحارالأنوار ج۴۵ صص ۱۰۹و ۱۶۴؛ منتهی‌الآمال ص ۴۸۵؛ قمقام ص ۵۱۶؛ نفس‌المهموم ص ۳۵۳؛ مقتل امام حسین ص ۲۲۳؛ مقتل مقرّم ص ۲۹۹؛ مقتل جامع ج ۲ ص ۴۳  و.... در شهر کوفه مردم پشیمان شده و گریه زاری می‌کردند، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین‌جا کلیک کنید. ضمن اینکه در منابع معتبر برای شهر شام هم جشن پایکوبی نقل کردهاند نه پرتاب سنگ و آتش و ...

سنگی که میخورد به سرت میخورد به من            پـرتابـشان ببـین چه قـدر با نشان شده

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر مطهر برادر در کوفه

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

خواهرت تفـسیر کرد آیات قـرآن تو را            سنگ‌ خوردم تا نبـینم سگ باران تو را

چند شب پیشم نبودی گیسویت آشفـته شد            بعد من کی شانه‌ زد موی پریشان‌ تو را؟!


خواستم سر را بگیرم باز سرگردان شدم            کی تمامش می‌کنند این دستگردان‌ تورا

بر سر هر کوچه اول سرشماری می‌کنم            تا مـبـادا گـم کـنـم‌ طفـل هـراسان تو را

چشم‌ سنگین دردش از‌ دستان‌ سنگین بدتر است            هـر کجـای کـوفـه دیـدم آشـنایـان‌ تو را

نـیـزه‌ات را عـامـدانه بیـن‌ زنها می‌بـرد            ای خـدا لعـنـت کـند آقـا‌ نگـهـبـان تو را

کشتی امن نجـاتم! فکر طـوفان را مکن            تا گرفته خواهرت در دست سکان تو را

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور اجتناب از گناه تدلیس یا تحریف سخان ائمّه؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

بر سر هر کوچه اول سرشماری می‌کنم            چـندجا گـم کـرده‌ام‌ طفـل هراسان تو را

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد؛ موضوع جشن، شادی، رقصیدن و ... در شام بوده نه در کوفه و براساس کتب معتبر تاریخی همچون: الفتوح ج ۵ ص ۱۲۱؛ أمالی مفید ج ۳۸ ص ۳۶۷؛ اللهوف ص ۱۳۰؛ مناقب آل ابیطالب ج ۴ ص ۱۱۶؛ مَقْتَل خوارزمی ج ۲ ص ۴۶؛ مُثیرُالأحْزان ص ۲۰۹؛ جلاءالعیون ص ۵۹۳؛ بحارالأنوار ج۴۵ صص ۱۰۹و ۱۶۴؛ منتهی‌الآمال ص ۴۸۵؛ قمقام ص ۵۱۶؛ نفس‌المهموم ص ۳۵۳؛ مقتل امام حسین ص ۲۲۳؛ مقتل مقرّم ص ۲۹۹؛ مقتل جامع ج ۲ ص ۴۳  و.... در شهر کوفه مردم پشیمان شده و گریه زاری می‌کردند، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین‌جا کلیک کنید. ضمن اینکه در منابع معتبر برای شهر شام هم جشن پایکوبی نقل کردهاند نه پرتاب سنگ و آتش و ....

گـرچه من داغ بـرادر دارم اما کوفـیان            جـشن می‌گیرند اینجا عـید قـربان تو را

نان با منت به ما دادند آن‌ هم نان خشک            مردمی که‌ خورده بودند از ازل نان تو را